![](http://www.as.com/recorte/20100410dasdasftb_50/LCO/Ies/mejores_imagenes_Clasico.jpg)
![](http://www.as.com/recorte/20100410dasdasftb_50/LCO/Ies/mejores_imagenes_Clasico.jpg)
جانی رندال هنینگان که در عرصه کشتی حرفه ای وی رو با نام هایی از قبیل جانی نایترو و نام فعلی او یعنی جان موریســون می شناسیم در تاریخ سوم اکتبر سال 1979 در لوس انجلس کالیفرنیا چشم به جهان گشود . جان در کئدکی و نوجوانی به تمرینات ژیمناستیک پرداخت و بعد ها به صورت حرفه ای تمرینات پارکورا را ادامه داد . جان در 20 سالگی تصمیم گرفت تا وارد دنیای رستلینگ بشود و و تمرین کردن را در مدارس و باشگاه های آماتور رستلینگ شروع کرد . به دلیل مهارت او در ژیمناستیک و پارکورا جان خیلی سرع توانست به هدفش برسد و توانست توجه بسیاری از مربیان و هم قطارانش را به خودش و حرکات منحصر به فردش جمع کند .
در تاریخ یکم مارس سال 2004 جان به طور رسمی با کمپانی دبلــیو دبلــیو ای قرارداد بست و در برند راء کارش را با نام جانی بلیز آغاز کرد . هفته بعد از این اتفاق نامش را به جانی اسپید تغییر داد و در نهایت بعد از یک ماه نام جانی نایترو را برای خودش برگزید . در تاریخ هفتم جوئن سال 2004 جان برای اولین بار به طور رسمی وارد رینگ شد که در مقابل یوجین شکست خورد . مدتی بعد در اوایل سال 2005 جان موریســون و ملینا روبط صمیمی رو با یکدیگر ایجاد کردند و با اضافه شدن جویی مرکوری تیمی بسیار قوی و با استعداد با نام ام ان ام که مخفف اسم هر سه عضو این تیم بود را تشکیل دادند .
مرکوری و نایترو بعد از تلاش های کافی موفق شدند تا برای کمربند های تگ تیم باتیستا و ری میستریو نامیر وان کانتندر بشوند و در آن مسابقه نیز موفق به پیورزی شدند تا اولین عنوان جدی در کریرشان را بدست بیاورند . پس از مدتی عنواینشان را به هاردکور هالی و چارلی هاس واگذار کردند اما مدتی بعد در گریت آمریکن بش در یک فیتیل فور وی تگ تیم مچ توانستند عناوین ورلد تگ تیم چمپین که در اختیار پوئل بورچیل و ویلیام ریگل بود رو ازان خودشان کنند . پس از موفقیت های بسیار در آرماگدون همان سال با باتیستا و ری میســتریو رو به رو شدند ولی این بار کمربند هایشان را واگذار کردند .
در سی دسامبر همان سال ام ان ام دوباره توانست دبلیو دبلیو ای تگ تیم چمپین بشود تا برای سومین بار این عنوان را کسب کند . بعد از این رویداد درگیری اصلی دبلیو دبلیو ای تگ تیم چمپین با برایان کندریک و پاول لاندن بود که بعد از چند دفاع موفق از عنوان ها در نهایت در جادجمنت دی مغلوب این دو شدند و عناوینشان را از دست دادند . بعد از این مسابقه ملینا که بسیار عصبای بود با مرکوری حمله کرد و این تیم متلاشی شد . مرکوری بعد از موفقیت هایی که با این تیم بدست آورده بود از کمپانی بیرون رفت .
هفته بعد این رویداد مراسم درفت لاتری باید برگذار می شد که در آن نایترو و ملینا به راء درفت شدند . با این درفت خیلی ها به این مساله پی بردند که نایترو و ملینا آینده کمپانی دبلیو دبلیو ای هستند . در اولین حضورش در راء نایترو قدم بزرگی برداشت و جان سینا رو برای کمربند دبلــیو دبلیو ای چلنج کرد که به آسانی شکست خورد . بعد از پس از کمی تلا توانست در ونجنس همان سال با شکست شلتون بنجامین موفق شد تا برنده کمربند اینترکانتیناتول چمپین بشود .
بعد از مدتی نایترو به ای سی دبلیو درفت شد و موفق شد تا برنده کمربند ای سی دبلیو ورلد چمپین بشود . در این هنگام جدی ترین حریف او سی ام پانک بود که در نهایت کمربند را هم به او واگذار کرد . جان در ای سی دبلیو رسما اعلام کرد که نام او دیگر جانی نایترو نیست و او از این به بعد نامش جان موریســون می باشد . جان با تغییر گیمیکش از یک شخصیت ساده به یک شخصیت راک استار بسیار معروف تر شد و توجه ها به او بسیار زیاد شد . بعد از این رویداد میز و موریسون با هم تیم شدند و در سروایور سریس 2007 موفق شدند تا برای اولین بار برنده کمربند دبلیو دبلیو ای تگ تیم چمپین باهم بشوند .
جان موریسون و د میز در مدتی که با هم تیم بودند یکی از موفق ترین تیم های کمپانی دبلیو دبلیو ای رو تشکیل داده بودند و یک برنامه ی بسیار پر مخاطب و جذاب با نام درت شیت بر پا کردند که طرفداران بی شماری داشت . این تیم در گریت آمریکن بش 2008 در یک فیتل فور وی تگ تیم مچ کمربند هایشان را به اج هدز که متشکل از کرت هاوکینز و زک رایدر بود واگذار کردند . در طی این سال و سال 2009 میز و موریسون دو بار عناوین تگ تیم رو کسب کردند و از دست دادند . در درفت لاتری 2009 میز با اشتباه موریسون به راء درفت شد و همین مساله باعث وجود اختلاف بین این دو شد و این تیم بی نظیر هم از هم پاشیده شد .
جان موریسون پس از مدتی به اسمکداون درفت شد و در اولین مسابقه اش در این شو آر تروت رو از پیش رو برداشت . مدتی بعد به دلیل مشکلاتی که میستریو با کمپانی داشت جان موریسون موفق شد تا با شکست ری برنده کمربند اینترکانتیناتول بشود . وی در نهایت کمربندش را در پی پی وی تی ال سی به درو مک اینتایر واگذار کرد . جان با آر تروت تیم شد و تیم شو میز رو برای کمربند های یونیفاید تگ تیم چمپینز در رستلمنیا 26 چلنج کرد اما ناکام بود . بعد از این اتفاق جان به راء درفت شد و در حال حاضر استوری لاین جدی ای ندارد . باید دید این استار شایسته در آینده چه موفقیت هایی کسب می کند
بیوگرافی سینا
نام : John Felix Anthony Cena
تاریخ تولد : 23 آوریل سال 1977
محل تولد : West Newbury, Massachusetts, USA
قد : 1 متر و 85 سانتی متر
وزن : 240 LBS
لغبها : Prototype - Dr. of Thuganomics - The Franchise - The Marine
دانستنی های در مورد جان سینا :
یکی از خصوصیات خوب جان سینا این است که نام پدرش که جان سینا است را روی خودش کذاشته است که نشان از دوست داشتن زیاد پدرش است
او بزرگترین پسر خانواده است و نام 4 برادرش : Matt - Sean - Boog و Dan
وی موسیقی راک کلاسیک را دوست دارد
یکی از دوستداران پروپا قرص کارتون انیمیشن است
اکنون ساکن Tampa Florida است
خلاصه ای از زندگی جان سینا :
جان فلیکس آنتونیو سینا در 23 آوریل سال 1977 در کشور آمریکا و درغرب نیو باری در نزدیکی یک قبیله ی سرخ پوست به دنیا آمد . زمانی که وی دانشجو بود علاقه ی زیادی به فوتبال داشت و در کنار آن به ورزش بدنسازی و رانندگی اتوموبیل لیموزین می پرداخت
دکتر اقتصاد (جان سینا) کشتی کج را در لیگ UPW شروع کرد و از انجا تبدیل شد به یک کارکتر
اولین مسابقه ای که سینا در WWE انجام داد در تاریخ 27 ژوئن سال 2002 در مقابل کرت انگل بود که نهایتا آن بازی را به انگل وگذار کرد
در سال 2004 شخصیت سینا شهرت بیشتری پیدا کرد چون در مسابقه ی سر کمربند United State با بیگ شو پیروز شده هر چند که این قهرمانی زیاد طولی نداشت اما او پیشرفت زیادی کرد ولی در یک مسابقه با کارلیتو هم شکین خورد و علت شکست او هم زخمی بود که از طرف Body Guard های کارلیتو در قبل از مسابقه به پهلوی سینا وارد کرده بودند
در سالهای 2005 و 2006 سینا با چند تا از سوپراستار های WWE دشمنی پیدا کرد که نام های آنها به ترتیب : John Bradshaw Layfield و Chris Jericho و مربی آن زمان راو Eric Bichof بود و در اوخر هم با Edge و Umaga دشمنی پیدا کرد
در اواخر سال 2006 و اوایل سال 2007 سال بزرگی برای سینا بود چون که سینا دخالت کرد در یک مسابقه با خواننده بزرگ Britney Spears البته بدون سوپراستار بزرگ موسیقی رپ Kevin Federline . سینا آن مسابقه را با شکی تمام کرد زیرا که Umaga به کمک Kevin Federline آمد . اما در یک شب بعد سینا در رخت کن ضربه ی سنگینی به Kevin Federline وارد آورد و در سال 2007 سینا با بهترین چهره اولین کسی را که شکست داد Samoan Bulldozer یعنی Umaga بود و بعد از آن سرباز محکومین زنجیری (سینا) خود را در یک تیم با شاون مایکل اجین کرد و به سوی شکست Tag Team Champion یعنی Edge و Rendy Orton رفتند و پیروز هم شدند .
جان سینا در سال 2006 در فیلم مارین بازی کرد و او نیز بیان کرده است که به زودی در یک فیلم دیگر به همراه یکی از بزرگترین کشتی کج کارهای WWE به نام Triple H بازی خواهد کرد .
فیلمهای که سینا بازی کرده : Manhunt در سال 2001 - The Marine در سال 2006
حرکت پاياني:
The STF-U Submission
FU/Thuganomics 101
~(Modified Death Valley Driver)
The Proto-Bomb (in OVW)
aka The Killswitch (in WWE
حرکتهاي مورد علاقه که زياد استفاده ميکنه:
You Can"t See Me Stalling Suplex
Protoplex/Killswitch/Freestyle
Five Knuckle Shuffle
Dropkick
Elbow Smash
Rapper Punch
The Throwback (Running Neck Snap)
Missile Dropkick
Running Corner Attack
Spinebuster
Steel Chain Attack
Swinging Fishermanbuster
The Throwback (Running Neck Snap)
Pump It Up
---------------------------------
مسابقات کشتی کج جدید دبلیو دبلیو ای سوپراستارز 27 ژانویه 2011
در اولین مسابقه تیلر رکس در مقابل ترنت بارتا قرار گرفت.
در دومین مسابقه دوم تیم یوشی تاتسو و دیوید هارت اسمیت در مقابل تیم زاک رایدر و پریمو قرار گرفتند.
و در سومین مسابقه آرترود در مقابل تایسون کید قرار گرفت.
برایدانلود به ادامه مطلب بروید
شیث رضایی خنکدار، متولد 63، حمید آباد ساری. اینها مشخصات بازیکنی هستند که بیش از پنج سال پیراهن پرسپولیس را بر تن کرده و 8 بازی و یک گل زده ملی را در کارنامه خود دارد. با این همه، این موارد نکات ویژه کارنامه ورزشی او نیستند نام شیث در طول این سالیان همیشه با حاشیه عجین بوده است. اعلام احتمال سقوط هواپیما از میکروفون مهماندار پرواز شیراز-تهران که موجب وحشت مسافران شد، پخش کلیپ فحاشی غیرعادی او به یک هوادار، ضربه زدن به صورت دایی که آن زمان بازیکن سایپا بود، اخراجش توسط قطبی پس از شائبه کم کاری، درگیری با علیرضا حقیقی در داربی تهران و مشکلات عجیب اخیرش با دایی بخشهایی از حاشیه های منتشر شده این بازیکن در سالهای اخیر بوده اند.
اما در این بین نکته اینجاست که وی با این رفتارهایش باعث شده است که تا له شدن کامل از طرف مربیانی که با آنها کار می کرده تا حتی هواداران استقلال به واسطه عملکردش در داربی پیش برود.
امّا، از آنچه که شاگردان "از لحاظ موسیقی به مبارزه فرا خوانده شده" میخوانمشان سهمی داشتهام. یکی از این قبیل شاگردان رابی بود. رابی یازده سال داشت که مادرش (مادری بدون همسر) او را برای گرفتن اوّلین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح میدهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایینتری آموزش را شروع کنند. امّا رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم. رابی درسهای پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش میکرد، حسّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان میداد. امّا او با پشتکار گامهای موسیقی را مرور میکرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره میکرد.
در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی او همواره میگفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو میزنم." امّا امیدی نمیرفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری را نداشت. مادرش را از دور میدیدم و در همین حدّ میشناختم؛ میدیدم که با اتومبیل قدیمیاش او را دم خانهء من پیاده میکند و سپس میآید و او را میبرد. همیشه دستی تکان میداد و لبخندی میزد امّا هرگز داخل نمیآمد.
یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمیآید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود.
چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی دربارهء تکنوازی آینده به منزل همهء شاگردان فرستادم. بسیار تعجّب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم میتوانم در این تکنوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، " تکنوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمیتوانست مرا به کلاس پیانو بیاورد امّا من هنوز تمرین میکنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تکنوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت.
نمیدانم چرا به او اجازه دادم در این تکنوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که میگفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامهء رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکّر کنم و قطعهء نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکنم چون آخرین برنامه است کلّ برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامهء نهایی آن را جبران خواهم کرد.
برنامههای تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجهء کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه امد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟"
رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو مینواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پردههای پیانو میرقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت. آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت میطلبد در نهایت شکوه اجرا میشد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوجگیری نهایی را به انتهی رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدّت با کفزدنهای ممتدّ خود او را تشویق کردند.
سخت متأثّر و با چشمی اشکریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرّت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟" صدایش از میکروفون پخش شد که میگفت، "میدانید خانم آنور، یادتان میآید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البتّه او سرطان داشت و امروز صبح مرد. او کر مادرزاد بود و اصلاً نمیتوانست بشنود. امشب اوّلین باری است که او میتوانست بشنود که من پیانو مینوازم. میخواستم برنامهای استثنایی باشد."
چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیدهای نبود که پردهای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبتهای کودکان ببرند؛ دیدم که چشمهای آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگیام پربارتر شده است.
خیر، هرگز نابغه نبودهام امّا آن شب شدم. و امّا رابی؛ او معلّم بود و من شاگرد؛ زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار و عشق و باور داشتن خویشتن و شاید حتّی به کسی فرصت دادن و علّتش را ندانستن را به من یاد داد.
رابی در آوریل 1995 در بمبگذاری بیرحمانهء ساختمان فدرال آلفرد مورای در شهر اوکلاهما به قتل رسید.
![]() | |||||
|
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»
منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»
خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند. مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»
منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»
منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما این طور نشد. منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت. رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند. به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.
خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد.. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»
رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»
خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه.... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»
رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»
خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود. زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»
شوهرش سر تکان داد. رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:
دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
هوا تاریک بود. باران میبارید. باد تندی میوزید. سرمای سوزناک زمستانی طاقت را از بین میبرد. از شدت سرما بدنم میلرزید. دندانهایم به هم میخوردند. در آن سرمای سوزان هیچ کس نبود. به هر سو نگاه میکردم جز کوچههای تاریک، هیچ کس و هیچ چیز را نمیدیدم.
هراس سراسر وجودم را گرفته بود. نگران بودم. نگران از اینکه کارم بی نتیجه بماند.
کنار در مسجد نشستم. آتشی روشن کردم تا با آن مقداری قهوه درست کنم. در فکر فرو رفتم: « چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه آمدم، این همه رنج و سختی را تحمل نمودم، بار خوف و ترس را حمل نمودم، اما او نیامد! تنها یأس و پشیمانی برایم باقی ماند. »
در این فکرها فرو رفته بودم که با صدای پایی به خود آمدم:
ـ چقدر صدا نزدیک است! آیا به جز من کس دیگری هم اینجا هست؟ مرد عرب را ببین! او این موقع شب اینجا چه کار میکند؟! فهمیدم! حتماً آمده تا از قهوهی من بنوشد. این هم گرفتاری دیگر! من در انتظار امام زمان خویش و مرد عرب در انتظار خوردن قهوهی من! الان قهوهی مرا مینوشد و دیگر چیزی برای من نمیماند! چه شانسی دارم!
مرد عرب نزدیک آمد و گفت: « سلام بر تو ای شیخ حسین آل رحیم »
ـ عجیب است او نام مرا از کجا میداند؟! من که تا به حال او را ندیدهام، پس چگونه مرا میشناسد؟ نمیدانم! مهم این است که این مرد سودی برایم ندارد!
مرد عرب کمی جلوتر آمد. صورتش همچون ماه شب چهاردهم میدرخشید. چهرهای بسیار گشاده داشت. تبسم بر لبانش جاری بود.
مثل اینکه میخواست با من حرف بزند. من پیش دستی کردم و از او پرسیدم: « جزء کدام یک از طایفههای عرب هستی؟
گفت: « جزو یکی از آنهایم »
گفتم: « آیا از طایفهی فلان هستی یا اینکه از فلان طایفه آمدهای شاید هم... . تقریباً تمامی طایفههای نجف را نام بردم.
گفت: « خیر از هیچ کدام نیستم »
از حرفش خشمگین شدم: « ای مرد! آیا مرا سرکار گذاشتهای یا داری با من شوخی میکنی؟ اگر از اینها نیستی پس از کجا و کدام طایفه آمدهای؟»
با شنیدن سخنانم تبسم کرد. سرش را بالا آورد. با چشمانی مهربان نگاهی ملایم بر من کرد و گفت: « اگر ندانی من از کدام طایفهام، برای تو مشکلی به وجود نمیآید. پس از خودت بگو؟ بگو چه چیزی باعث شده که اینجا بیایی؟»
با سخنش خشمام بیشتر شد. با خود گفتم: او خود نمیگوید از از کدام طایفه است اما انتظار دارد، من بگویم برای چه چیزی حاضر شدهام.
با نگاهی تند، به صورتش خیره شدم، چشمهای نافذش خشمم را کمتر کرد. هرچه بیشتر بر او نگاه میکردم خشمم کمتر میشد تا جایی که خشمم به کلی از بین رفت.
بسیار متعجب شده بودم، از جابرخاستم و رو به آسمان کردم؛
خدایا ! این بنده کیست! او کیست که چنین موجب آرامشم شده؟! حتماً تو او را برایم فرستادهای تا در این شب تاریک و سرمای زمستانی همدم من باشد!
متوجه شده بودم که او برای خوردن قهوه نیامده است اما نمیدانستم منظورش از آمدن به اینجا چیست! به هر حال میخواستم برخورد بد خود را از دلش بیرون آورم.
برای او مقداری قهوه در فنجان ریختم و به او دادم. آن را از من گرفت. مقداری از آن را نوشید. باقی ماندهی آن را به من داد و گفت: « آن را بخور »
قهوه را از دستش گرفتم. کمی از آن خوردم. ناگهان حسّی عجیب، درونم به وجود آمد. حسّی که هیچگاه به وجود نیامده بود. حالتی بسیار عجیب بود: هر مقدار که از قهوه میخوردم، محبتم نسبت به مرد عرب بیشتر میشد. به طوری که وقتی تمام آن را خوردم، احساس میکردم، او، سالها با من دوست بوده است.
به او گفتم: ای برادر! خداوند امشب تو را برای من فرستاده است تا مونس و همدم من باشی. مقبرهی جناب مسلم نزدیک است. آیا دوست داری هر دو با هم به مقبرهی مسلم بن عقیل برویم و آن را زیارت کنیم؟
گفت: « آری، دوست میدارم. اما اول بگو به چه علت اینجا حاضر شدهای؟ »
از جا برخاستم. رو به مرد کردم و گفتم: « حال که دوست داری از آمدنم با خبر شوی، حقیقت ماجرا را به تو میگویم:
« من مردی بسیار فقیرام. در خانوادهای محتاج و ضعیف به دنیا آمدهام. با این حال، چند سال است که از سینهام خون بیرون میآید. تا الآن هیچ دکتری نتوانسته بیماریم را مداوا کند. تازه، با این اوضاع دلم به زنی از اهالی نجف متمایل گردیده است اما چون وضع مالی خوبی ندارم، نمیتوانم با او ازدواج کنم.
کنار مرد نشستم و سخنان خویش را ادامه دادم: « ملّاها به من گفته بودند: چارهی حل مشکلاتت توسّل و تمسّک به امام عصر است. اگر چهل شبِ چهارشنبه به مسجد کوفه بروی و تا صبح در آنجا بمانی، حضرت مهدی را خواهی دید. او به سراغ تو میآید و نیازهایت را برطرف میکند. »
« امشب فهمیدم که ملّاها مرا فریب دادهاند چرا که امشب شب چهلم است اما هنوز امام زمانم را ندیدهام! در این شبها زحمتهای بسیاری کشیدم. به نظر تو درست است که نتیجهی زحمتهایم این چنین باشد؟ »
مرد عرب صحبتهایم را کاملاً گوش کرده بود. با جدیت تمام گفت: « سینهی تو خوب شده است. به زودی با زنی که دلت به سویش تمایل یافته، ازدواج خواهی کرد. اما فقرت تا هنگام مرگ باقی میماند. »
از حرفهایش متعجب شده بودم:
ـ او چه میگوید؟! این مرد چگونه از آیندهی من باخبر است؟! نکند علم غیب دارد یا اینکه...
از حرفهایش چیزی نفهمیدم. گفتم: « قرار بود قبر مسلم را زیارت کنیم. میخواهی حرکت کنیم؟ »
گفت: « برخیز »
با خوشحالی از جا برخاستم. او جلوتر از من حرکت میکرد و من پشت سر او میرفتم. مقداری حرکت کردیم تا به مسجد رسیدیم.
گفت: « میخواهی دو رکعت نماز تحیّت مسجد به جا آوریم؟ »
گفتم: « آری، فکر خوبی است »
وارد صحن مسجد شدیم. او جلوتر از من ماند و من هم پشت سر او ایستادم. صدای تکبیرة الاحرامش بلند شد: « الله اکبر »
در و دیوار و پنجرهها همگی زمزمه کردند: « الله اکبر ».
شروع به خواندن سورهی حمد نمود: « بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین... »
ـ عجب قرائتی بود. قرائت او به شکلی بود که در طول زندگی هرگز همانند آن را نشنیده بودم. دیگر چیزی نمانده بود که با قرائتش به گریه بیفتم. اشک از گونههایم جاری شده بود. معنای اصلی خشوع و خضوع واقعی را فهمیده بودم. غرق گوش دادن تلاوت زیبایش شده بودم. هرچه که میگفت تکرار میکردم و همراه تکرار کردن، گریه میکردم.
ناگهان در فکر فرو رفتم: « خدای من! این بنده کیست که قرآن را این قدر زیبا تلاوت میکند؟! نکند خودش باشد! وای بر من! ... نه! ... امکان ندارد! ... نه! ...»
در دل بر او نگاه کردم. ناگهان نور عظیمی آمد و او را در برگرفت. بدنم به شدت لرزید. متوجه اشتباه خود شدم. فهمیدم که چه کسی در کنارم بوده و من بیخبر بودهام. مطمئن شدم که او مولایم مهدی است. حضرت مشغول خواندن نماز بود. قرائت آن حضرت را میشنیدم. دوست داشتم در آغوشش بروم و بر دستش بوسه زنم. میخواستم دستان مبارکش را بفشارم و خود را به وجودش متبرک کنم. اما از ترس امام عصر نتوانستم نمازم را قطع کنم. هر طور بود نماز را به پایان رساندم.
میخواستم به سوی او بروم که ناگهان نور، بالا رفت. به گریه و زاری افتادم. از او به خاطر بیادبی خود در مسجد عذر خواهی کردم. گفتم: «آقای من، به خدا سوگند وعدهی شما راست است. آقای من، به خدا سوگند اشتباه کردم، قدرت را ندانستم. آقا مرا ببخش! »
در بین ناله کردنم نور بالاتر رفت و وارد گنبد حضرت مسلم شد. من تا طلوع فجر همچنان در حال ناله کردن بودم. فجر که طلوع کرد آن نور به بالا رفت و ناپدید شد. صدای ملکوتی حضرت مهدی در فضا پیچید: «شیخ حسین، سینهات شفا یافت. »
با شنیدن این ندا، صدای ضجههایم بالاتر رفت. گریه کردم، ناله کردم، فریاد زدم، ندبه خواندم اما دیگر صدای مبارکش را نشنیدم.(1)
منبع: بازنویسی از کتاب باریافتگان نوشته ی آقای طالعی
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود
زنده را باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود
دستهایی که کمک می کنند ، مقدس تر از لبهایی هستند که دعا می کنند .
خودم رو دوست دارم ... چون تو قلبم تو رو دارم ...
امشب به رسم عاشقی ، یادی ز یاران می کنم . در غربتی تاریک و سرد ، از غم حکایت می کنم . امشب وجودم خسته است ، از سردی دلهای سرد . آیا تو هم در یاد من هستی در این شبهای درد؟
قصه ی زندگی من قصه ایست که متن آن وجود توست و اتمامش نبود تو ...
فرقی نمی کند گودال آبی کوچک باشی یا دریایی بی کران ، زلال که باشی آسمان درتوست
----------------------------------
دانلود کلیپ فوتبال جدید از بهترین و زیباترین گل سال 2010 با فرمت Avi و 3gp :
این ویدیو کلیپ زیبا ، مربوط به گل بسیار زیبای آلتینتاپ بازیکن ترکیه است که زیباترین گل سال 2010 انتخاب شد. آلتینتاپ با به ثمر رساندن این گل در بازی ترکیه درمقابل تیم قزاقستان توانست برنده جایزه پوشکاش 2010 شود. هم اکنون می توانید این گل بسیار زیبا و دیدنی را با فرمتهای Avi و کیفیت بالا و همچنین فرمت 3gp و حجم کم و با لینک مستقیم از سایت پرشین اسپورت دریافت نمایید.
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ....... مشخصات: حجم: 9.5 مگابایت | ابعاد تصویر: 352×624 | مدت زمان: 1 دقیقه | فرمت: Avi
لینک دانلود _ لینک کمکی ........... مشخصات: حجم: 9.5 مگابایت | ابعاد تصویر: 352×624 | مدت زمان: 1 دقیقه | فرمت: Avi
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ......... مشخصات: حجم: 1 مگابایت | ابعاد تصویر: 144×176 | مدت زمان: 1 دقیقه | فرمت: 3gp
لینک دانلود _ لینک کمکی ............. مشخصات: حجم: 1 مگابایت | ابعاد تصویر: 144×176 | مدت زمان: 1 دقیقه | فرمت: 3gp
دانلود بازی لمسی جدید و زیبای Soccer Fever v2.1 برای گوشیهای موبایل و با لینک مستقیم:
بازی لمسی جدید و بسیار زیبای Soccer Fever v2.1 که توسط شرکت Nextwave 2011 ساخته شده است از سری بازی های ورزشی فوتبال می باشد. هم اکنون می توانید این بازی زیبا را با فرمت جاوا و با لینک مستقیم از سایت پرشین اسپورت دریافت نمایید. این بازی برای گوشی های با صفحه نمایش 640×360 ساخته شده است.
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ........................................................... مشخصات: حجم: 3.6 مگابایت | فرمت: Rar
لینک دانلود _ لینک کمکی .............................................................. مشخصات: حجم: 3.6 مگابایت | فرمت: Rar
شیث رضایی باز هم اخراج شد این بار به دلیل توهین به تماشاگران. او مدت ها سكوت اختیار كرد. حتی در زمان اخراج از پرسپولیس و گرفتن بازوبند كاپیتانی تلفن همراهش را خاموش كرد تا با حرف هایش حاشیه ای ایجاد نكند اما این مسائل كوچكترین تاثیری روی علی دایی نداشت تا او باز هم حكم اخراج رضایی را بدهد. شیث این بار تصمیم گرفته صحبت كند
برای ادامه خبر به ادامه مطلب بروید
-----------------------------------
مسابقات کشتی کج جدید دبلیو دبلیو ای ان ایکس تی این هفته:
در دبلیو دبلیو ای ان ایکس تی این هفته که در تاریخ 25 ژانویه 2011 برگزار گردید مسابقات مختلفی انجام شد. در مسابقه اول که یک نوع مسابقه بین روکی های ان ایکس تی با عنوان Out-think The Fink انجام شد. در مسابقه دوم دنیل برایان در مقابل تد دیبیاسی قرار گرفتو در مسابقه سوم و در یک فاتال فور وی مچ ، بایرون ساکستون و کلای و جانی کورتیس و دریک بتمن در مقابل هم قرار گرفتند. جهت دریافت عکس ها و تصاویر مسابقات دبلیو دبلیو ای ان ایکس تی 25 ژانویه 2011 بصورت کامل و با لینک مستقیم
به ادامه مطلب برای دانلود بروید
|دانلود فیلم فاصله با لینک مستقیم و سرعت بالا از سرور سایت|
ژانر: اجتماعی
کیفیت: VCDRip – خیلی خوب
فرمت: Wmv
حجم: ۲۵۰ MB
امتیاز: __
تاریخ انتشار: ۱۳۸۹
کارگردان: کامران قدکچیان
بازیگران: فرامرز قریبیان , الناز شاکر دوست , پژمان بازغی , کتانه افشاری نژاد , باران زمانی …
خلاصه داستان: داستان مربوط به زن و شوهر جوانی است که مردی برای ازدواج با دختر پولداری همسر خود را طلاق می دهد . زن که از موضوع مطلع می شود در صدد انتقام از شوهر سابقش بر می آید و …
در این پست ٩٠ قسمت آموزش زبان نصرت را به صورت کامل قرار دادیم.
امیدواریم از آن لذت ببرید
برای دانلود به ادامه مطلب بروید...
امانت داری و اخلاق مداری
کپی برداری از این یادداشت فقط با ذکر منبع " موبایل بازی " مجاز است.
تذکر: بعضی از لینک ها موقتا دچار مشکل شدند
تا هفته بعد لینک های دانلود اصلاح خواهند شد
از صبر شما سپاسگذاریم
پسورد تمام فایل ها: mobilebazi.persianblog.ir
قسمت ده تا پانزده قسمت پانزده تا بیست
قسمت بیست تا بیست پنج قسمت بیست و پنج تا سی
قسمت سی تا سی و پنج قسمت سی و پنج تا چهل
قسمت چهل تا چهل و پنج فسمت چهل و پنج تا پنجاه
قسمت پنجاه تا پنجاه و پنج قسمت پنجاه و پنج تا شصت
قسمت شصت تا شصت و پنج قسمت شصت و پنج تا هفتاد
دانلود مجموعه 3 کتاب الکترونیکی جدید و خواندنی رمان عاشقانه . نام کتاب اول گمشده ام را به من بازگردان به نویسندگی زهرا متین نام کتاب دوم وارث عذاب عشق به نویسندگی فریده شجاعی و نام کتاب سوم در جستجوی بهار به نویسندگی زهرا اسدی می باشد.
این کتاب ها قابل نصب بر روی اکثر گوشی هایی که پلنتفرم جاوا را پشتیبانی می کنند می باشد که در موبایل بازی منتشر شده است.
پسورد فایل: mobilebazi.persianblog.ir
دانلود بازی جدید و زیبای Rollercoaster Rush Underground 3D برای گوشیهای موبایل و با لینک مستقیم:
بازی جدید و زیبای Rollercoaster Rush Underground 3D که به تازگی توسط شرکت Digital Chocolate منتشر گردید ، با فرمت جاوا و قابل اجرا بر روی اکثر گوشی های موبایل می باشد. هم اکنون می توانید این بازی زیبا را با فرمت جاوا و با لینک مستقیم از سایت پرشین اسپورت دریافت نمایید. این بازی برای گوشی های با صفحه نمایش 220×176 و 128×128 و 160×128 و 208×176 و 220×176 و 320×240 و 240×320 و 640×360 عرضه شده است.
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ......................................................... مشخصات: حجم: 3.5 مگابایت | فرمت: Rar
لینک دانلود _ لینک کمکی ............................................................. مشخصات: حجم: 3.5 مگابایت | فرمت:
-----------------------------------
مسابقات کشتی کج جدید دبلیو دبلیو ای راء 24 ژانویه 2011:
تاریخ برگزاری: بیست و چهارم ژانویه سال 2011
در دبلیو دبلیو ای راء این هفته اتفاقات مهمی رخ داد و مسابقات زیبایی انجام شد.
در اولین مسابقه دبلیو دبلیو ای راء این هفته ، یک مسابقه تگ تیم برگزار شد که در این مسابقه جان موریسن و مارک هنری در مقابل شیمس و آلبرتو دلریو قرار گرفتند.
در دومین مسابقه، ناتالیا قهرمان دیواها درمقابل ملینا قرار گرفت. این مسابقه بر سر کسب کمربند قهرمانی دیواها برگزار شد.
در سومین مسابقه قهرمان کمربند سنگین وزن جهان و قهرمان کمربند دبلیو دبلیو ای یعنی ایج و دمیز درمقابل هم قرار گرفتند.
در مسابقه چهارم که یک تگ تیم مچ بود دنیل برایان و بلا تویینز در مقابل تد دیبیاسی و ماریس و آلیشیا فاکس قرار گرفتند.
در مسابقه پنجم که باز هم یک مسابقخ تگ تیم بود ، تیم سانتینو مارلا و ولادمیر کازلاو در مقابل تیم هاریس و مک گیلیکاتی قرار گرفتند.
و در مسابقه ششم سی ام پانک در مقابل وید برت قرار گرفت.در این مسابقه جان سینا به عنوان داور مسابقه حضور داشت
برای دانلود به ادامه مطلب بروید
آپدیت رویال رامبل 2011
با برگزاری راء دیشب و اضافه شدن یک بازی دیگر به پی پی وی رویال رامبل مسابقات به شرح زیر است :
40 Man Royal Rumble Match
WWE Championship Match:
The Miz (c) vs. Randy Orton
WWE World Heavyweight Championship Match:
Edge (c) vs. Dolph Ziggler
WWE Divas Championship Handicap Match:
Natalya (c) vs. LayCool
احتمال ترک کمپانی استار اسمکدان
شایعات ذکر شده مبنی بر این است که اج قهرمان سنگین وزن جهان و استار اسمکدان پس از پایان قراردادش در سال 2012 خواهان ترک کمپانی دبلیو دبلیو ای است . حال باید دید که آیا این خبر صدق دارد یا نه ؟
کاور بازی WWE All Stars
شرکت سازنده بازی های رایانه ای کمپانی کاور بازی دبلیو دبلیو ای آل استارز را به نمایش گذاشت. در این کاور عکس هایی از رندی اورتن ، جان سینا ، رندی سوئج ، راک ، هالک هوگن ؛ ری میستریو ، کوفی کینگستون و برت هارت وجود دارد . شما میتوانید این کاور را اینجا مشاهده کنید .
مین ایونت اسمکدان این هفته
در راء دیشب اعلام شد که در مین ایونت اسمکدان این هفته دالف زیگلر و دمیز به مصاف رندی اورتن و اج در یک مسابقه تگ تیم خواهند رفت .
دانلود کلیپ فوتبال جدید از گلها و حرکات زیبا و تکنیکی وین رونی (Wayne Rooney) با فرمت Avi و 3gp :
این ویدیو کلیپ زیبا ، شامل حرکات تکنیکی و گل های زیبای وین رونی Wayne Rooney بازیکن تیم منچستر یونایتد انگلیس می باشد که هم اکنون می توانید این ویدیو کلیپ زیبا را با فرمتهای Avi و کیفیت بالا و همچنین فرمت 3gp و حجم کم و با لینک مستقیم از سایت پرشین اسپورت دریافت نمایید.
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ........ مشخصات: حجم: 32 مگابایت | ابعاد تصویر: 352×624 | مدت زمان: 3 دقیقه | فرمت: Avi
لینک دانلود _ لینک کمکی ............ مشخصات: حجم: 32 مگابایت | ابعاد تصویر: 352×624 | مدت زمان: 3 دقیقه | فرمت: Avi
----------------------------------
دانلود _ لینک مستقیم ......... مشخصات: حجم: 3 مگابایت | ابعاد تصویر: 144×176 | مدت زمان: 3 دقیقه | فرمت: 3gp
لینک دانلود _ لینک کمکی ............. مشخصات: حجم: 3 مگابایت | ابعاد تصویر: 144×176 | مدت زمان: 3 دقیقه | فرمت: 3gp
-----------------------------------
معرفی و پیش نمایش فیلم جدید د چپرون The Chaperone با بازی تریپل اچ (paul michael levesque):
بین بازی های فکری همواره سودوکو طرفداران زیادی داشته که نشان از جذابیت هر چه بیشتر این بازی دارد. این بازی ریشه ی تاریخی داشته و به سرعت ذهن شما را سریع و انعطاف پذیر خواهد کرد. نحوه ی قدیمی بازی سودوکو به این صورت بوده است که شما می بایست در ردیف های یک جدول که در اختیار داشتید را با اعداد 1-9 و بدون تکرار در هیچ ردیف منظم می نمودید. بازی زیبای Blue Reef Sudoku که نسخه ی بدون نیاز به نصب آن را با حجمی کم در وب سایت دانلود رایگان دریافت خواهید نمود بازی سودوکو را تکمیل کرده است. در این بازی سودوکو جدید و عجیب و پیشرفته به جز اعداد ، شکل ها و عکس ها نیز به بازی اضافه می گردد. این بازی سه سطح بازی دارد که بخش آسان شامل اعداد بوده و بخش متوسط شامل عکس ها و بخش سوم ترکیبی از دو نوع اول خواهد بود که سخت ترین حالت ممکن خواهد بود. افزوده شدن ردیف ها نیز در مشکل تر شدن بازی دخیل خواهد بود. این بازی قابلیت ذخیره نیز داشته و شما می توانید بازی را ذخیره نموده و در زمان بعد به بازی خود ادامه دهید. این بازی دارای 3 حالت بازی مختلف بوده و از گرافیک بالایی نسبت به حجم کم خود همراه می باشد که با داشتن موسیقی بسیار دلنشین ، خستگی را از تن شما بیرون خواهد کرد. لازم به ذکر است این بازی به سیستم چندان قدرتمندی نیاز نداشته و به راحتی در هر رایانه ای به صورت قابل حمل اجرا خواهد شد.از دانلود این بازی لذت ببرید.
دانلود رایگان بازی سودوکو جدید (حجم : 12.355 مگابایت)
رمز عبور فایل : www.fdl.ir
به اشتراک گذاشته شده توسط : دانلود رایگان
بازی جدید زندگی در روستا بعد از ورژن 4 که یک موفقیت بزرگ برای سازندگان آن به شمار میرفت و جزو بازی های پر طرفدار بازدید کنندگان سایت نرم افزار دانلود رایگان نیز به میباشد اکنون در سال میلادی جدید Virtual Villagers 5 2011 عرضه شد تا دوستداران بازی های مدیرت زمان را بار دیگر به وجه آورد.
دانلود بازی کامپیوتر به معنای واقعی لذت بخش است و به شما این امکان را میدهد تا مانند الهه ها بر بندگان خود حکمروایی کنید، در این بازی جذاب کامپیوتری استراتژیک شما سعی به ساختن یک روستا و تعلیم دادن اهالی آن میکنید و آنها به شما ایمان خواهند آورد. برای شروع شما به آنان کشاورزی، ساخت آتش و همچنین پیدا کردن غذا را آموزش میدهید تا از عهده احتیاجات اولیه خود بربیایند.
در سری جدید بازی زندگی روستا Virtual Villagers که با نام ایمان آورندگان جدید New Believers منتشر شد، شما می بایست با مبارزه وحشی ها و نابود کردن ماسک شیطانی شان در مرکز Isola روستایی مدرن با اهالی مطیع و آموزش دیده بسازید و اوج لذت و هیجان بازی را به حداکثر برسانید. از ویژگی مهم این بازی زندگی روستا اینست که زمان هیچ وقت نمی ایستد و اگر شما بمدت طولانی بازی را انجام ندهید یا دشمنان بر شما پیروز می شوند و یا افرادتان از گرسنگی خواهند مرد!
دانلود رایگان بازی زندگی در روستا (حجم : 64.6 مگابایت)
رمز عبور فایل : www.fdl.ir
به اشتراک گذاشته شده توسط : دانلود رایگان
تصاویر بازی:
تعداد صفحات : 11